از دوست داشتن

امشب از آسمان دیده ی تو 


روی شعرم ستاره می بارد 


در سکوت سپید کاغذها 


پنجه هایم جرقه می کارد


شعر دیوانه ی تب آلودم 


شرمگین از شیار خواهش ها 


پیکرش را دوباره می سوزد 


عطش جاودان آتش ها


آری ، آغاز دوست داشتن است 


گرچه پایان راه ناپیداست 


من به پایان دگر نیندیشم 


که همین دوست داشتن زیباست 

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ق.ظ

بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم

باران پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ب.ظ http://the-rain.blogsky.com

چه سبزو دوست داشتنیه اینجا !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد